«سیّد عبدالباعث قتالی» فرزند مرحوم سید امیر شیخ قتالی است. سیّد امیر شیخ، خود از معتمدین و علماء صاحبنام منطقه بندر خمیر بوده است. سید عبدالباعث در سال ١٣٤٠ در بندر خمیر واقع در استان هرمزگان متولّد شد و دورهی فراگیری علوم دینی را در مدرسه دینی سلطان العلماء بندر لنگه، نزد مولانا شیخ محمد علی خالدی، ملقّب به سلطان العلماء، گذراند.
سیّد عبدالباعث قتالی از سال ١٣٦٠ به بعد، مسئولیت امام جمعهی بندر خمیر را بر عهده داشت و در همان سال مسؤول ادارهی مدرسهی علوم دینی صدرالاسلام، واقع در بندر خمیر گردید. وی در تمام این مدت از هر گونه اقدامی در راه نشر و ترویج فرهنگ قرآنی و آشنایی مردم با علوم دینی دریغ نورزید و در زمینههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی فعال بوده است. سیّد عبدالباعث قتالی بعد از وفات مرحوم سید عبدالرحیم خطیب، از سال ١٣٧٦ تا اکنون، بهعنوان امام جمعهی اهل سنّت و جماعت بندرعبّاس مشغول به فعالیت میباشد و در این مدت برای تحکیم روابط اجتماعی، در زمینهی همزیستی مسالمت آمیز و وحدت اسلامی و پررنگ شدن مسائل دینی در این خطه، تلاش نموده است.
اگر امکان دارد در مورد وضعیت جمعیتی اهل سنّت در جنوب ایران توضیح دهید.
اهل سنت جنوب ایران عمدتاً در سه استان هرمزگان، فارس و بوشهر ساکن هستند. ساکنین جزایر ایرانی خلیج فارس نیز عمدتاً اهل سنّت هستند. جمعیت اهل سنّت ایران در این سه استان، بین ٧٠٠ الی ٨٠٠ هزار نفر تخمین زده میشود. البته بخش زیادی از اهل سنّت جنوب، به کشورهای حاشیهی جنوبی خلیج فارس مهاجرت کردهاند که در این آمار نیامده است. این مهاجرت به دلایل مختلف، بهطور پیوسته در یک قرن اخیر صورت گرفته است.
از نظر قومیّتی و مذهبی، وضعیت اهل سنّت جنوب چگونه است؟
در جنوب ایران مسأله قومیّت مطرح نیست؛ زیرا همهی اقوام ساکن در جنوب ایران، شاخهای از فارس هستند و زبان محلّی آنها نیز شاخهای از زبان فارسی پهلوی است. البتّه برخی از ساکنین جنوب ایران، عرب و بلوچ هستند که در چند قرن قبل، به این خطّه مهاجرت کردهاند. بلوچها به زبان بلوچی و عربها به زبان عربی حرف میزنند؛ اما اکثر ساکنین جنوب، چه آنها که به زبان بندری صحبت میکنند و چه آنها که از لارستان و فارس مهاجرت کردهاند و به زبان لاری و اوزی صحبت میکنند، زیربنای قومیّتی و زبانی آنها یکی است و آن شاخهای از فارس است.
در جنوب ایران، اهل سنّت اکثراً پیرو مذهب شافعی هستند. جنوب ایران از دیرباز تا کنون مرکز فعالیّت شافعیمذهبها بوده است و علماء شافعی مذهب بزرگی از این خطّه برخاستهاند.
بعد از پیروان مذهب شافعی، عدّهای نیز پیرو مذاهب حنفی و عدّهای کمتر، پیرو مذهب حنبلی هستند. حنبلیها از عربهایی هستند که از سه قرن پیش به این سو، به جنوب ایران مهاجرت کردهاند و در این خطّه ساکن شدهاند. برخی عربها نیز شافعیمذهب هستند که در طول تاریخ و در مقاطع مختلف به جنوب ایران مهاجرت کردهاند. بهطور کلّی مذهب شافعی، مذهب غالب در میان اهل سنّت جنوب، در طول ده قرن اخیر بوده است.
اگر امکان دارد در مورد تاریخ سیاسی جنوب بهطور مختصر توضیح دهید.
قدمت حیات و تمدن بشری در جنوب ایران، به قبل از ورود آریاییها باز میگردد. آثار تمدّن و سکونت چند هزارساله، در بسیاری از نقاط جنوب ایران کشف شده است؛ اما از ظهور اسلام تا کنون، جنوب ایران دارای سه برش تاریخی مهم بوده است که تأثیر سیاسی و اجتماعی زیادی بر مردم جنوب داشته است.
اولین مرحله، به ظهور اسلام بر میگردد. جنوب ایران از مناطقی بوده که در دوران اولیه اسلام، این دین را پذیرفته است. در مورد کیفیت پذیرش اسلام توسط مردم جنوب، روایات زیادی وجود دارد؛ اما آنچه مسلّم است، این است که اسلام بر خلاف دیگر نقاط ایران، با جنگ وارد ایران نشده است. بلکه مردم این خطه خودشان اسلام را پذیرفتهاند.
به نوشته مسعودی، اسلام از راه دریا و احتمالاً از مسیر عمّان، وارد جنوب ایران شده است. عمّان از مناطقی بوده که در زمان حیات پیامبر اسلام(ص)، اسلام را پذیرفت و جنوب ایران در آن زمان از نظر سیاسی تابع کشور عمّان بود. به هر حال با ورود اسلام به جنوب ایران، مردم این خطّه عبادتگاههای خود را که احتمالاً متعلّق به دین میتراپرستی بوده است، تبدیل به مسجد کردند و از آن زمان تا کنون در پایبندی به اصول این دین کوشیدهاند. برخی مساجد در منطقهی جنوب وجود دارند که قدمت آنها به دوران صدر اسلام منسوب است؛ از جمله مسجد شیخ برخ، در روستای کوشه واقع در جزیرهی قشم و آثار باقی مانده در لافت.
دومیّن برش تاریخی جنوب به حمله مغول برمیگردد. جنوب ایران از جمله مناطقی بود که از حمله مغول در امان ماند که بازگوکردن علّت آن از حوصلهی این گفتوگو خارج است. این موضوع را سعدی نقل کرده است که همزمان با حکومت ابوبکر سعد زنگی، در فارس زندگی میکرد و از تدبیر این سلطان در مقابل حملهی مغول یاد میکند. به هر حال بسیاری از تجّار، هنرمندان و فقهای ایران، برای نجات جان خود به جنوب پناهنده شدند. در آن زمان، ملوک هرمز بر جنوب حکومت میکردند. این شرایط اجتماعی، باعث شکوفایی تمدن جنوب و قدرتمند شدن ملوک هرمز، در جنوب ایران شد و رونق تجاری و فرهنگی را در این خطّه همراه داشت.
به واسطه ثروت و خردمندی ملوک هرمز، در قرن هفتم و هشتم هجری، جزیرهی هرمز به یکی از بزرگترین مراکز تجاری جهان تبدیل شد و آوازهی آن در تمام جهان پیچید. این وضع سبب توجّه استعمارگران، به ارزش جزیرهی هرمز و سرزمینهای تحت سلطهی آن، در حاشیهی خلیج فارس شد و با حمله پرتغالیها و سپس صفویان به هرمز، عمر حکومت هرمز پایان به پایان رسید.
در همین دوره میبینیم که بعد از حمله مغول به بغداد و فتح این شهر، سادات بغداد، به جنوب ایران مهاجرت میکنند؛ زیرا این خطّه از ایران در آن زمانِ پرآشوب، جزو امنترین مناطق جهان بود. سادات بغداد حامل فقه و دانش علوم شرعی بودند و در نقاط مختلف جنوب ایران ساکن شدند، از جمله آنها در عماده ده لار و روستای کال لامرد و سپس در گوده، سکنی گزیدند و چون فقه غالب در جنوب، فقه شافعی بوده است، آنها نیز در ترویج این فقه کوشیدند.
برش سوم تاریخی، مربوط به دوران حکومت رضاخان و مسأله کشف حجاب است که سبب مهاجرت بسیاری از مشایخ، فقها و تجّار جنوب شد و خسارات زیانباری را به تمدّن جنوب وارد کرد. مردم جنوب از دیرباز پایبند به ارزشهای اسلامی و اخلاقی بودند و مسأله کشف حجاب، با هویّت تاریخی جنوب در تناقض بود؛ لذا سبب مهاجرت گسترده از جنوب با دیگر نقاط شد.
نام جنوب ایران، با دریانوردی گره خورده است؛ اگر امکان دارد در این خصوص توضیح دهید؟
دریانوردی، تجارت دریایی، و ماهیگیری، از هزاران سال پیش، شغل مردم جنوب بوده است. مردم جنوب از دیرباز دریانوردان ماهر و پرتلاش بودهاند. ارتباط فرهنگی جنوب با دیگر تمدّنها مثل چین، هند، عربها و آفریقا، در طول قرنها برقرار بوده است. همین ارتباط فرهنگی، مردم جنوب را به مردمی دگرپذیر و اهل مدارا تبدیل کرده است تا در هنگام ناامنی، سرزمین آنها محل سکونت افراد مختلف، از ادیان و مذاهب مختلف باشد. هنوز هم آثار کلیساها و معابد هندوها و غیره، در جنوب وجود دارد که نشان از سکونت پیروان سایر ادیان در جنوب ایران میدهد. تفکّر اقتصادی حاکم بر جنوب ایران، از دیرباز بر مبنای دریانوردی و تجارت دریایی بوده است و این رویه تا به امروز ادامه دارد.
مردم جنوب، به دلیل ارتباط مستمر فرهنگی، از دیگر تمدنها تأثیر پذیرفتهاند و نیز بر آنها تأثیر گذاشتهاند. آثار فرهنگ و خط فارسی توسط دریانوردان جنوب، به چین، هند، جنوب شرق آسیا و سومال و زنگبار در آفریقا، رفته است که این نشان از پویایی اجتماعی و فرهنگی در جنوب ایران، در طول قرنها دارد.
شما گفتید جنوب، از دیرباز محل رشد فعالیتهای مذهبی فقه شافعی بوده است؛ آیا اسناد و آثاری از آن، تا کنون باقی مانده است؟
مذهب غالب مردم جنوب، اهل سنّت بوده و اکثر آنها، در طول تاریخ پیرو فقه شافعی بودهاند. جنوب، در عین تمدّنسازیش، از ناامنی و حملهی بیگانگان در امان نمانده است. در اغلب مواقع که حکومت مرکزی در ایران ضعیف میشده است، بیگانگان به سواحل آباد خلیج فارس حمله میکردند و این ناامنی سبب موج مهاجرت میشد. چنین شرایطی سبب میشد تا بسیاری از فقها و علماء بزرگ، از این نقطه به یک نقطهی دیگر مهاجرت کنند و آثار خود را نیز با خود ببرند.
برای بررسی وضعیت مذهبی جنوب، دو منبع مهم وجود دارد؛ اوّل، سفرنامههای مهم دنیاست که توسّط سیّاحان بزرگی مثل ابن بطوطه و مارکوپلو نوشته شده است. آنها به شهرهای بزرگ جنوب و جزایر خلیج فارس رفتهاند، علماء و صوفیان بزرگ جنوب را دیدهاند، شرح حال آنها را نوشتهاند و از کثرت پیروان و بزرگی آن علماء یاد کردهاند. شهر جناح، اوز، بندرعبّاس، بندرلنگه، جزیرهی قشم و جزیرهی هرمز، مرکز فعالیت و تبلیغ قضّات، علماء و صوفیان شافعیمذهب بوده است.
دوّمین منبع مهم، مدارس دینی اهل سنّت جنوب هستند. عمر برخی از این مدارس به قرنها قبل باز میگردد. این مدارس محل تدریس و تربیت طلّاب دینی، بر اساس فقه شافعی بودهاند. علماء و فقهای بزرگی در این مدارس فعالیت مذهبی داشتهاند و در طول قرنها بر جنوب ایران و سایر نواحی خلیج فارس، تأثیر مذهبی زیادی گذاشتهاند. برخی از مدارس دینی اهل سنّت جنوب، دارای قدرت تاریخی چند صد ساله هستند. مثل مدرسهی علوم دینی کمالیه، واقع در بندر حاج علی، در جزیره قشم.
یکی از انتقاداتی که به جنوب وارد میشود، ضعف فرهنگ مکتوب است؛ این نظریه، تا چه حدّ درست است؟
به نظر درست میآید؛ زیرا جنوب بهنسبت تعدّد زیاد علماء و حجم فعالیت دینی، آثار مکتوب ماندگار ندارد. این مسأله سبب شده که آثار علمی علماء و فقهای بزرگ، به دست نسلهای آینده نرسد. اگر آثاری هم وجود دارد، پراکنده است و کمتر بهطور جامع جمعآوری شده است. این ضعف فرهنگی سبب شده تا تاریخ غنی و پرنشاط جنوب، چه در حوزهی سیاسی و چه در بحث آثار علوم شرعی، در پشت ابرها پنهان بماند؛ لذا این دیدگاه درست به نظر میآید که فرهنگ غالب جنوب بیشتر شفاهی است تا مکتوب، و آثار علمی نیز سینه به سینه و در لابهلای یاداشتهای قدیمی باقی مانده است.
به نظر شما علّت این مشکل چیست؟
شاید یکی از علل این بوده که فعالیت علماء متعدّد، مکتوب نمودن این آثار را چندان ضروری نمینموده است؛ زیرا همواره در جنوب، علمایی بودهاند که بهطور شفاهی به نیازهای مردم و جامعه پاسخ دهند. از طرفی، بعد از سقوط دولت هرمز در جنوب، جنوب همواره محلی بوده که مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفته است. این ناامنی سبب مهاجرت بسیاری از علماء و بردن آثارشان به دیگر کشورها شده است.
برای نمونه میتوان از فضلالله روزبهان خنجی(قرن نهم هجری)، مؤلّف کتاب عالم آراء امینی، نام برد. وی به دلیل فشار بر اهل سنّت، در آغاز دوران صفویّه، به آسیای میانه مهاجرت میکند. خنجی در دوران خود، فردی شناختهشده در جهان اسلام بوده است و آثار او در زمان خود، در سراسر جهان اسلام مورد توجّه بوده است. برخی علماء صوفیّه، مثل شیخ عبدالسّلام و شیخ دانیال از خنج و شیخ ابودلف در لار نیز در زمرهی بزرگان دینی منطقه بودهاند که مورّخین شرح حال آنها را بهطور مفصّل نوشتهاند.
در گذشته مدارس دینی اهل سنّت در جنوب، دارای چه ویژگیهایی بودند؟
مدارس دینی جنوب در گذشته، دارای شکل کلاسیک امروز نبودند. تدریس علوم دینی یا در خانقاهها توسّط صوفیان انجام میشد، یا در حجرهها و مدارس شخصی که توسّط یک عالم یا فقیه دینی اداره میشد. البته در طول تاریخ، حکّام محلی اهل سنّت نیز در جنوب، برای تربیت علماء دینی و امامان جمعه، اقدام به ساخت مدارس دینی دولتی مینمودند؛ نمونهاش مدرسهی علوم دینی ابوبکر سعد زنگی در شیراز است که بسیاری از علماء جنوب در آنجا درس خواندهاند.
برخی مدارس دینی اهل سنّت جنوب نیز دارای قدمت چند صد ساله هستند. مثل مدرسهی علوم دینی کمالیه، در بندر حاج علی در جزیرهی قشم، مدرسهی دینی دژگان و مدرسهی دینی کوهیچ بستک.
از دو قرن قبل تاکنون، ما شاهد ظهور مدارس دینی متعدّدی در جنوب هستیم. این مدارس دینی، محل تدریس علماء و فقهای بزرگ منطقه بودهاند؛ مثل مدرسهی علوم دینی سلطانالعلماء در بستک و و مدرسهی علوم دینی دژگان در نزدیکی بندر خمیر. امروزه نیز جنوب شاهد فعالیت مدارس دینی بزرگی است. مجتمع علوم دینی امام شافعی اوز، مجتمع دینی بستک، مجتمع دینی شیخ ضیایی در بندرعباس، مجتمع علوم دینی صدرالاسلام در بندر خمیر، مجتمع علوم دینی سلطانالعلماء در بندر لنگه و غیره.
اگر امکان دارد، نام چند تن از علماء بزرگ اهل سنّت را در جنوب نام ببرید.
نام بردن علماء بزرگ اهل سنّت در جنوب، به دلیل تعدّد آنها و شهرت علمیاشان، کار چندان آسانی نیست. در همین یک قرن اخیر نیز، در جنوب ما شاهد ظهور علماء بزرگی بودهایم که برخی از آنها به شرح ذیل میباشند:
١- علّامه شیخ عبدالله شیخ حاجی حسن نقشبندی؛ ایشان اهل کوهیچ و در عصر خود مفتی بستک و مؤسس مدرسهی علوم دینی کوهیچ بستک بودهاند. دوران تحصیل علوم دینی را در حجازالازهر گذراندند و بعد از بازگشت به منطقه بستک، به احیاء فعالیت قرآنی از طریق مکتبخانه و ترویج علوم دینی از طریق راهاندازی مدرسه علوم دینی کوهیچ بستک پرداخت. وی در سال ١٣٠٠ هجری قمری وفات کرد.
٢ـ پدر اینجانب، سیّد امیر شیخ قتالی؛ وی فرزند سید محمّد عالم صدرالاسلام است که بههمراه پدرش، از علماء بزرگ و احیاءگر دینی در منطقهی بندرخمیر و دژگان بوده است. برخی از فرزندان ایشان مثل سیّد عبدالجلیل قتالی(رئیس مدرسهی علوم دینی اهل سنت بندرخمیر)، سیّد عبدالرّئوف قتالی(امامجمعهی بندرخمیر) و سیّد عبدالمنعم قتالی، در حال حاضر دارای فعالیت فرهنگی و دینی هستند. مرحوم سیّد محمد عالم نیز از تحصیلکنندگان در خارج(مکّه و قاهره)، نزد شخصیتهایی نظیر سید احمد زینی دحلان و ابن علان بوده است و سپس فرزند ایشان به نام شیخ عبدالرّحیم، مؤلّف کتاب ٨٠٠ صفحهای عربی شرح عمدهالسالک است و این کتاب، جهت چاپ در حال تحقیق است.
٣ـ مرحوم سیّد عبدالرّحیم خطیب، ایشان فرزند سید احمد سید جمال قاضی، از سادات روستای گیاهدان در جزیرهی قشم است که ایشان نیز عالم بلندآوازهی دوران حیات خود بوده است. سیّد عبدالرّحیم خطیب، دوران تحصیل را نزد پدر و سپس در مدرسهی دینی آل کمال، در جزیرهی قشم و سلطانعلماء، در بندرلنگه گذراند. ایشان بعد از چند دهه خدمت، بهعنوان امام جمعهی بندرعبّاس و نگارش کتابهای ارزشمندی مثل «شیخین وصهرین» در سن ٩٧ سالگی، در سال ١٣٧٧هـ .ش، در بندرعبّاس وفات یافت.
٤ـ شیخ محمّد علی خالدی سلطان العلماء؛ ایشان فرزند شیخ عبدالرّحمن بستکی سلطان العلماء، مؤسّس مدرسهی علوم دینی در بستک، بود. شیخ محمّد علی خالدی سلطان علماء، علاوه بر فقاهت، محقّق و نویسنده بوده و دهها کتاب را در علوم مختلف دینی به رشتهی تحریر درآورده است. همچنین منطقهی جنوب، همواره از خدمات خیریّه ایشان، در عرصههای مختلف مثل ساخت آبانبار، مسجد و کتابخانه، بهره برده است. ایشان در قید حیات میباشند و در دبی ساکن هستند و بسیاری از علماء موجود معاصر در جنوب، از شاگردان وی میباشند.
٥ـ شیخ عبدالرّئوف نحوی؛ ایشان وارث علمی آل کمال میباشند و مدیریت مدرسهی علوم دینی بند حاج علی(کمالیه) را در جزیرهی قشم بر عهده دارند. وی به همراه برادرش شیخ عبدالجواد نحوی، در امور دینی و مسجدسازی فعال میباشد. آباء و اجداد ایشان مثل شیخ محمّد کمال شیخ یحیی و شیخ زکریا، از بزرگان فقیهی منطقه بودهاند.
٦ـ مرحوم شیخ محمّد صالح ضیایی. ایشان دانشآموختهی مدرسهی علوم دینی، در مدینه منوّره میباشد که بعد از بازگشت به ایران، نقش مهمّی را در احیاگری دینی و اجتماعی اهل سنّت جنوب ایران، خصوصاً بندرعبّاس، ایفاء نمود. میراث زحمات او، شاگردان فراوانی است که امروزه هر یک عالم بزرگی در منطقه جنوب هستند و مدرسهی علوم دینی بندرعبّاس که به نام ایشان مزیّن است و اکنون توسط برادرش شیخ عبدالوهاب ضیایی، اداره میشود. ایشان در سایر نقاط جنوب ایران، خصوصاً لارستان، منشأ برکات فراوان و رشد دینی در میان اهل سنّت بوده است.
٧ـ شیخ عبدالکریم محمّدی، از علماء و مفتی منطقهی جنوب که دوران تحصیل خود را در مدینه منوّره گذراند. ایشان بعد از بازگشت به ایران نقش مهمّی در انسجام مدارس دینی اهل سنّت جنوب ایران و ارتقاء علمی این مدارس ایفاء نمود.
٨ـ شیخ محمّد علی امینی، رئیس مجتمع علوم دینی سلطان علماء بندرلنگه و از علماء بزرگ جزیرهی قشم که دارای فعالیتهای مختلف فرهنگی و دینی، در این دو منطقه است.
٩ـ شیخ عبدالرّحیم خطیبی، امامجمعهی اهل سنّت شهر قشم، از بزرگان علم حدیث در منطقه و عضو هیئت فتوای اهل سنّت جنوب ایران.
١٠ـ مرحوم شیخ عبدالله انصاری؛ ایشان فرزند شیخ ابراهیم انصاری است که در سال ١٣٤٠ هـ . ق، در روستای چاهمسلم در حوالی بندرلنگه به دنیا آمد. شیخ عبدالله انصاری دوران تحصیل علوم دینی خود را در مکّه گذراند و سپس برای خدمترسانی به قطر رفت. حضور ایشان در قطر، حاوی خدمات دینی فراوانی بود. از مهمترین فعالیتهای ایشان میتوان به تأسیس ادارهی امور دینی و تأسیس رصدخانه در کشور قطر یاد کرد که این رصدخانه بعدها مبنای تدوین و تنظیم تاریخ هجری قمری در جهان اسلام شد. راهاندازی ادارهی «احیاء تراث الاسلامی» از جمله فعالیتهای گرانبهای دیگر شیخ عبدالله انصاری میباشد. این مؤسّسه، با چاپ و تفسیر هزاران کتب ارزشمند دینی و علمی و انتشار آن در مصر، عربستان، هند و سایر نقاط جهان، علومی مثل حدیث، فقه، عقیده، سلوک، تاریخ، ادب و لغت را به صورت مکتوب، در اختیار طالبان قرار میداد. شیخ عبدالله انصاری، عضو بسیاری از انجمنهای خیریّه بزرگ، در جهان اسلام میباشد. ایشان دارای تألیفات و تحقیقات متعدّدی است و توفیق مصاحبت و همکاری دینی و خیریّه با بسیاری از علماء بزرگ جهان اسلام، مثل دکتر یوسف قرضاوی را داشته است.
١١ـ شیخ محمّد صالح پردل؛ ایشان اهل و ساکن سورو بندرعباس میباشد که علوم دینی را در مدینه منوّره گذرانده است و بعد از بازگشت به ایران، با سخنرانیهای جذّاب و برگزاری کلاسهای دینی، نقش مهمّی در بیداری دینی نسل جوان و بانوان جنوب داشته است.
١٢ـ مرحوم شیخ حاج احمد اوزی فقیهی؛ شیخ فقیهی از علماء و بزرگان فرهیخته و مفتی منطقهی اوز و لارستان بوده است که برای سالها بهعنوان مفتی منطقهی لارستان، در این خطّه مشغول به فعالیت بوده است. اجداد ایشان همگی از علماء بزرگ منطقه بودهاند و خود ایشان در زهد و سلوک رفتاری، سرآمد بوده است. برخی از بزرگان اهل سنّت جنوب، مثل شیخ محمد صالح ضیایی، در محضر ایشان کسب علم نمودهاند. ایشان بنیانگذار مدرسهی علوم دینی احمدیه اوز است. این مدرسه، بر اساس تدریس فقه شافعی در اوز بنا شد. مرحوم شیخ فقیهی دارای آثار و تألیفاتی است که برخی از آنها در بمبئی، واقع در کشور هندوستان، به چاپ رسید. در گذشته، محلّهای به نام محلّه اوزیها، در بمبئی وجود داشت که ساکنین آن را اوزیهای مهاجر به هندوستان تشکیل میدادند. این افراد به دنبال سیاست کشف حجاب توسط رضاخان، به این شهر مهاجرت نمودند. اكنون در اوز، شیخ عبدالعزیز قاضیزاده، مفتی اوز و عضو هیئت فتوای اهل سنّت جنوب ایران، عالمی فرهیخته و استاد فقه در منطقه لارستان، بهعنوان وارث علمي آن مرحوم، در قید حیات میباشد.
١٣- شيخ محمّدشريف صالحي رمكانی؛ ايشان از خاندان علماء، در روستاي رمكان در جزيره قشم بودهاند. مدرسهی ديني ايشان در رمكان، در زمان خود يكي از مراكز بزرگ علوم ديني در جزيرهی قشم بوده است. اكنون يكي از فرزندانش به نام محمّدامين صالحي، متولّي اين مدرسهی ديني ميباشد.
١٤- شيخ حسن رضوان، خطيب و امامجمعهی سابق بندرلنگه و از عربهای محلّهی گرگ، در اين شهر ميباشد. ايشان در زمان حياتش متولّي امور ديني مردم شهر بوده است.
١٥- شيخ عبدالرّحيم انصاری؛ ايشان از علماي منطقهی اوز بوده كه پس از فعاليت ديني در اين منطقه، در اواخر عمر، جهت سكونت به مدينه منوّره مهاجرت نمود. شيخ عبدالرّحيم انصاريّ با تشويق خيّرين به وقف اموال در مدينه منوّره، جهت حمايت از طلّاب علوم ديني كه از جنوب ايران به اين شهر ميآمدند، پرداخت. از خاندان وي، شيخ صالح انصاري بهعنوان مدرّس مدرسهی علوم ديني و عالم منطقهی اوز، مشغول به فعاليت ميباشد.
ویژگی علمی مدارس دینی جنوب، در گذشته چه بوده است؟
علماء جنوب در تحصیل و تدریس علوم دینی بسیار کوشا بودهاند. به همین خاطر پایههای علمی علماء اهل سنّت در جنوب، تا کنون قوی و محکم است. فقه حاکم در جنوب، فقه شافعی بوده است و کتاب ابوشجاع در مدارس دینی اهل سنّت، بهعنوان یک کتاب پایه، تدریس میشده است. از میان فقهای شافعیمذهب، اصول فقهی عزالدّین عبدالسّلام و امام جوینی، بیش از همه مورد توجّه بوده است. تربیت روحی، تزکیهی نفس و پایبندی به اصول استاد و شاگردی، از ویژگیهای مدارس علوم دینی اهل سنّت در جنوب، بوده است و تألیفات امام نووی در این مدارسّ غالباً چه در حدیث و چه در فقه، سرآمد بوده است.
امروزه وضعیت مدارس دینی اهل سنّت جنوب چگونه است؟
مدارس دینی اهل سنّت جنوب، امروزه دارای برنامهای منظّم و جامع هستند. اصول فقه، هنوز فقه شافعی است؛ اما نگاه اجتهادی در امور مستحدثه، وارد اندیشهی فقهی جنوب شده است. جنوب منطقهایست که محل تلاقی فرهنگ، تمدنها و مذاهب بوده است و طبیعی است که از این ارتباط فرهنگی تأثیر بپذیرد؛ اما اصول فقه در جنوب، همان اصول فقه شافعی است.
امروزه شورای عالی مدارس دینی اهل سنّت جنوب، کمیته مکتبخانهها و هیئت فتوای اهل سنّت جنوب که متشکّل از علماء بزرگ جنوب است، متولّی امور شرعی و فقهی اهل سنت هستند.
همکاری علماء در جنوب با یکدیگر، ارتباط علمی مدارس دینی با یکدیگر و سیستم آموزشی هماهنگ و شفّاف، مدارس دینی اهل سنّت جنوب را به مرکزی بزرگ و تأثیرگذار برای علمآموزی تبدیل کرده است.
آیا فعالیت مذهبی اهل سنّت در جنوب ایران، به تضاد اجتماعی با پیروان دیگر مذاهب ختم نشده است؟
در جنوب ایران، همبستگی و وحدت شیعه و سنّی، در سطح بالایی قرار دارد. پیروان هر دو مذهب قرنهاست که یکدیگر را درک میکنند و علیرغم اختلاف مذهبی، در سایر امور اجتماعی و فرهنگی، با یکدیگر همکاری میکنند؛ لذا اگر بخواهیم نمونهای از وحدت اسلامی را مثال بزنیم، جنوب ایران الگوی خوبی برای آن خواهد بود.
فعالیت جریانهای فکری اسلامی را در جنوب ایران، چگونه ارزیابی میکنید؟
در جنوب، علیرغم اینکه فضای مذهبی تا حدودی سنّتی است، خصایص فرهنگی و شرایط ارتباطاتیای که در طول تاریخ میان مردم جنوب با دیگر تمدّنها وجود داشته است، سبب شده که فضای عمومی در جنوب، فضای اعتماد، همکاری و مدارا باشد؛ لذا حرکتهای اسلامی از هر طیف که باشند، معمولاً برای فعالیت در جنوب با مشکلی مواجه نمیشوند، هر چند که در برخی مواقع شاهد برخی تقابلها و تضادها هستیم، ولی در شرایط کلّی، فضای جنوب این است که هر کس بخواهد فعالیت دینی انجام دهد، از او استقبال میکنند و معمولاً از او حمایت میشود و تمام همّ و غم آنها، پیشرفت پایههای مذهبی است.
اگر امکان دارد، در مورد شرایط اجتماعی و فرهنگی مردم جنوب توضیح دهید.
اهل سنّت جنوب، همواره پرتلاش و فرهنگساز بودهاند؛ هر چند در طول تاریخ، به دلیل دوری از مرکز، مورد بیتوجّهی حکّام و پادشاهان قرار گرفتهاند. این شرایط نوعی خودکفایی و سختکوشی را در روحیهی مردم جنوب به وجود آورده است؛ لذا فرهنگ خودگردانی، انفاق و اقدامات خیرخواهانه، در میان مردم جنوب بسیار بالاست. اهل سنّت جنوب با ساخت مدارس دولتی، مدارس دینی، آبانبار، بیمارستان و… بسیاری از وظایفی که دولتها در طول تاریخ برای خدمترسانی به مردم داشتهاند را خودشان انجام دادهاند.
بعد از بهبود شرایط اقتصادی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بسیاری از مردم جنوب، برای کار و تجارت به این کشورها مهاجرت کردهاند؛ امّا رفاه و امکانات این کشورها سب نشد که مردم جنوب سرزمین مادری خود را فراموش کنند، بلکه آنها همواره بخشی از درآمد خود را به امور خیریه، در جنوب ایران اختصاص میدهند؛ لذا مشارکت خیّرین در امور اجتماعی و دینی جنوب بسیار بالاست و اکثر اماکن مذهبی مثل مساجد و مدارس دینی و اماکن مربوط به خدمات عمومی مثل کتابخانه، آبانبار، سدسازی، جادهسازی و مدارس آموزشی، توسط خیّرین، در جنوب ساخته شده است.
یکی از ویژگیهای اهل سنّت جنوب، ساخت مساجد زیبا در این منطقه است؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
اهل سنّت جنوب، به زیبایی و شکوه مساجد، اهمیّت بسیاری میدهند. آنها بر این باورند که بهترین مکانها باید محل عبادت خداوند باشد. معماری ساخت مساجد اهل سنّت در جنوب، با بهترین معماریهای مساجد در جهان رقابت میکند. سبک معماری مساجد در جنوب، ترکیبی از سه سبک ایرانی، عرب و ترک دوران سلجوقی است. اهل سنّت جنوب برای ساخت مساجد از معماران برجسته منطقه و ایران استفاده میکنند و گاهی برای ساخت مساجد جامع، معمارانی را از دیگر شهرهای ایران، مثل یزد و اصفهان، میآورند.
با توجّه به یکیبودن مذهب اهل سنّت جنوب، با مذهب حاکم در کشورهای عربی خلیج فارس، آیا این کشورها کمکی به اهل سنّت جنوب میکنند؟
این سئوالی است که جواب آن قاطعانه «نه» است. کشورهای دیگر، کمکی به اهل سنّت جنوب نمیکنند و اگر هم بکنند، اهل سنّت جنوب، آن کمک را نمیپذیرند. به جرأت میگویم، حتّی یک مسجد در جنوب، با کمک کشور یا دولت دیگر ساخته نشده است. این خط قرمز اهل سنّت جنوب است که از هیچ دولتی کمک دریافت نکند.
اهل سنّت جنوب، متّکی به نیروهای خود است. مردم جنوب، در ایران یا در دیگر کشورها مشغول به کار و تجارت هستند و چون اعتقاد به خدمت به سرزمین مادری خود دارند و مهمتر از همه، انفاق کردن از مال خود برایشان آسان است(کاری که برای همه آسان نیست)، از درآمد خود برای امور خیریه ساخت مساجد استفاده میکنند. بسیاری از افراد مسن اهل سنّت، سالها کار میکنند و نیّت میکنند تا قبل از مرگ، بخشی از مال خود را صرف مساجد یا امور خیریه کنند. حتّی برخی از زنان مسن هستند که اندوخته و طلای خود را جمع میکنند و در آخر عمر، آن را به مساجد اختصاص میدهند. انجام چنین کاری برای همه آسان نیست، ولی این افراد، در میان اهل سنت جنوب زیاد هستند و این انفاق توسط خود مردم و بدون هر گونه حمایت خارجی صورت میگیرد.
امروزه یکی از معضلات جهان اسلام، افراطیگری مذهبی است؛ آیا نگران رشد افراطگرایان در میان اهل سنّت جنوب و یا مدارس دینی نیستید؟
اهل سنّت جنوب، به سه دلیل هنوز دچار آفت افراطگرایی نشده است؛ اوّلین دلیل سابقهی دینی و مذهبی اهل سنّت جنوب است که از قدیم محل ظهور علماء و فقهای بزرگ بوده است. جنوب ایران، از نظر علوم دینی یک محیط علمی است و هر گونه فعالیت مذهبی در جنوب، نیازمند توان علمی بالا است. فعالیت علماء و مدارس دینی، یک رقابت علمی ایجاد کرده است که راه را بر سوء استفاده احساسی از مذهب میبندد.
دوم، سابقهی فرهنگی مردم جنوب است که علیرغم پایبندی به اعتقادات خود مردم، دگرپذیر و اهل مدارا هستند؛ لذا نگاههای تکبعدی و بعضاً نفی دیگران، در جنوب نمیتواند خریدار داشته باشد.
سوم، وجود محدودیت دینی در میان اهل سنّت جنوب است. وجود مدارس دینی و علماء بزرگ، سبب هدایت و محدودیت میان مردم و طلاب شده است و حرکتهای افراطی و احساسی را در نطفه خفه میکند.
مهمترین جریانهای فکری در میان مدارس دینی اهل سنّت جنوب، چه هستند؟
مدارس دینی اهل سنّت جنوب، به جای پذیرش متعصّبانه یک فکر یا نقی متعصّبانه دیگران، سعی کردهاند فضای علمی را برای تحقیق، تدریس و گفتوگو فراهم کنند. همانطور که گفته شده، پایههای اصول فقه در مدارس دینی اهل سنّت، شافعی است؛ امّا از نظر کلامی و فکری، همهی جریانهای موجود در جهان اسلام، از اشاعره گرفته تا اهل حدیث و غیره، در آن تدریس میشوند؛ لذا طلّاب مدارس دینی اهل سنّت جنوب، معمولاً با این جریانها آشنا هستند و بهطور احساسی جذب گروه یا جریانی نمیشوند.
گاهی این مسأله مطرح میشود که اهل سنّت جنوب، تحت تأثیر سلفیت است، شما چهقدر این موضوع را قبول دارید؟
سلفیت، به معنای عام، بازگشت به کتاب و سنّت است. تلاش همهی علما و فقهای اهل سنّت در طول تاریخ، چنین بوده است. مثلاً عموم نظریههای امام شافعی بر مبنای قرآن و حدیث است. و ایشان فرمودند: “اذا صحّ الحدیث فهو مذهبی” امّا بهطور خاصّ، ممکن است گروهی تنها خودشان را سلفی بدانند و دیگران را نفی کنند. این دیدگاه مورد قبول ما نیست. البته کسانی که چنین برداشتی از مذهب دارند، از نظر ما به عنوان یک واقعیت وجود دارند و ممکن است از نظر فقهی برخی دیدگاههای آنها درست باشد، امّا اینکه مدّعی باشند تنها خود آنها بر محور کتاب و سنّت هستند و دیگران چنین نیستند، قابل قبول نیست.
به نظر ما، در طول تاریخ، تلاش تمامی مذهب و فقها دریافت اصل محتوا و مفهوم کتاب و سنت بوده و اگر اختلافنظری وجود دارد، بر مبنای اختلاف در رأی یا تفاوت روش و برداشت خاصّ از متون است؛ لذا نمیتوان به سادگی برداشت دیگران را رد کرد و دیگران را از دایرهی کتاب و سنّت خارج نمود.
بهطور کلّی، سلفیت بهعنوان یک فکر و فقه، در چارچوب علمی قابل گفتوگو و تعامل است؛ امّا اگر منظور استفاده از دیدگاه سلفی برای افراطیگری مذهبی است، این موضوع مورد پذیرش ما نیست و ما با آن مقابله میکنیم. دیدگاه ما در مورد همه مذاهب اهل سنّت و غیر اهل سنت، مثل فقه جعفری، دیگاه تعاملی و اتّحاد، بر مبنای مصلحت جهان اسلام و وحدت، بر پایهی اشتراکات، مثل یگانگی قرآن و قبله است. جهان اسلام نیازمند همگرایی و اتحاد درونی است و هر گونه سازندگی و تمدّنسازی، از ظرفیت وحدت و همگرایی ظهور میکند. اگر اختلاف فکری و فقهی هم وجود دارد، باید در چهارچوب علمی، در مورد آن بحث و گفتوگو شود، نه اینکه به ابزاری برای نفی و تکفیر دیگران تبدیل شود؛ لذا ما هر چند برداشت خود را از فقه و دین صحیح میدانیم، امّا به برداشت دیگران هم احترام میگذاریم و آن را قابل گفتوگو میدانیم و فکر میکنم این روش به سیرت علمای سلف اهل سنّت نزدیکتر است.
شما در طول سه دهه، از فعّالین سیاسی اهل سنّت جنوب بودهاید. وضعیت اهل سنّت را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
رسیدن به هر امر مطلوبی، نیازمند همکاری همهجانبه است. مسؤولیت امنیّت، آرامش و وحدت، هم متوجّه اهل سنّت است و هم متوجّه حاکمیت. اینکه یک طرف خود را عاری از مسؤولیت و تنها طرف مقابل را مسؤول همهی امور بداند، مشکلی را حل نمیکند.
اهل سنّت در ایران، تنها به دنبال حقوق قانونی خود است و تنها درخواستش از حاکمیت، رعایت این حقوق و به رسمیت شناخته شدن، بهعنوان یک مذهب مستقل از مذهب حاکم است. خوشبختانه امروزه دیدگاه دولتمردان نسبت به اهل سنت، بسیار مثبت شده است. آنها مشکلات و دغدغهی اهل سنّت را درک میکنند، هر چند که آنها نیز برای تحقّق حقوق اهل سنّت، با موانعی روبهرو هستند.
از طرفی در شرایط بحرانزای فعلی در منطقه، مسؤولیت همهی مردم از جمله اهل سنّت، نسبت به امنیّت کشور، بسیار مهم است. اگر نظم و امنیّت دچار مشکل شود، همهی مردم از جمله ما، از آن ضرر میکنیم و از طرفی فراموش نکنیم، اشتباه یک نفر به نام همه تمام میشود!
شما سالها امامجمعهی اهل سنّت بندرعبّاس بودهاید، چه توصیهای برای خطبای اهل سنّت دارید؟
خطباء، کارشان بسیار مهم است؛ باید آگاهی خود را نسبت به نیازها و واقعیّت جامعه بالا ببرند و بهگونهای صحبت کنند که مشکلی از مشکلات مردم حل شود. از آنجا که اهل سنت رسانهای مثل تلوزیون و غیره ندارد، مسؤولیت خطبای جمعه نسبت به آگاهی بخشی دینی و اجتماعی مردم بسیار بالاست، و تنها وظیفهی خطیب، خطبهخواندن نیست، بلکه وظایف مهمتر، تدبیر و دوراندیشی و فراهمکردن زمینهی اخلاق اسلامی و فرهنگ اصیل دینی و مذهبی در جامعه است که تحقّق این امر، نیازمند تلاش و اخلاص خطیب است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی اصلاح