از بزرگترین و مهمترین مواهب الهی به انسان، نیروی عقل و فکر است که با آن، انسانیتِ انسان شکل می گیرد و حساب او از سایر حیوانات جدا می شود و با آن به کرامت و شرافت و سیادت می رسد. برای پی بردن به جایگاه عقل و فکر، خوب است به این مقدمه توجه شود.
برای تبیین مسئله، حالات و صور مختلف مربوط به انسان را ذکر می کنیم:
۱- عکس و تصویر انسان بر کاغذ یا پرده های دیگر: همه عقلا معتقدند که این تصویر، انسان نیست و هیچ توان و ارزشی در آن وجود ندارد.
۲- جسم انسانی که روح از آن خارج شده است: این جسم توان و کارآیی خود را از دست داده و بقای او بر روی زمین ارزشی ندارد و باید دفن گردد، هر چند که از چشم و گوش و مغز و دست و پا و بقیه اعضا برخوردار است.
۳- شخص دیوانه ای که فاقد قوه ادراک است با صرف نظر از حساب و کتاب قیامت، این شخص در دنیا کارآیی ندارد و در عالم ایمانی نمی تواند نقش مثبتی را ایفا کند. بلکه تفاوت چندانی با حیوانات ندارد. سعدی می فرماید:
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
۴- انسانی که از عقل و خرد کافی برخوردار است: او انسانی است که خداوند او را به عنوان انسان مکلف و مسئول یاد می کند و از او انتظار دارد که از عقل و فکر خود به نحو احسن استفاده کند که اگر استفاده کرد او را دوست می دارد و به او پاداش نیک می دهد و اگر درست استفاده نکرد او را سرزنش می کند و بر او خشم می گیرد و او را مثل چهارپایان و بلکه گمراه تر از آنها می داند «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا … أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[اعراف/۱۷۹]. پس بحث ما بر گروه اخیر است که می تواند با استفاده از عقل و فکر در احسن تقویم بماند و با عدم استفاده از آن به اسفل سافلین سقوط کند.
عقل و فکر می تواند انسان را از عقیده صحیح و اخلاقی نیک برخوردار بگرداند. افکار، رفتار و کردار او را موزون قرار دهد، قدرت تشخیص و ترجیح در مسائل کلان و خرد یا کلی و جزئی را به او بدهد.انسان با استفاده از فکر و عقل می تواند به این نتائج برسد:
۱- پی بردن به وجود و یگانگی خالق: «وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ … لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»[بقره/۱۶۳-۱۶۴]. انسان می تواند با استفاده از عقل و فکر و بررسی پدیده های هستی و تأمل و تدبر در آنها به این نتیجه برسد که خدای یکتا وجود دارد و هیچ شریکی ندارد.
۲- پیامبر صلی الله علیه وسلم دیوانه نیست بلکه برگزیده خداست و قرآن وحی خداست: با بررسی زندگی قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم می توان به این نتیجه رسید که محمد صلی الله علیه وسلم شخص عاقل و صادق است و قرآن کلام خداست. «ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ» [سبأ/۴۶] ( سپس فکر کنید در زندگی محمد صلی الله علیه وسلم تا به این نتیجه برسید که او دیوانه نیست).
«قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»[یونس/۱۶]. (بگو ای محمد اگر خدا نمی خواست من این قرآن را بر شما نمی خواندم، من که از شما نسبت به آن داناتر نیستم، من سالها در بین شما بودم و شما مرا بهتر می شناسید. آیا به عقلتان رجوع نمی کنید.) پس رجوع به عقل، انسان را به این حقیقت می رساند.
۳- حقانیت بعثت و قیامت: بهاری که در زمین پدید می آید عاقل را متوجه این نکته می سازد: که خداوند زنده را مرده می کند. «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[حدید/۱۷]. (بدانید که همانا خداوند زمین را پس از مردنش زنده می کند یقینا نشانه هایی را تبیین کردیم که شاید شما تعقل بکنید).
۴- ترجیح باقی بر فانی یا آخرت بر دنیا: «وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ» [قصص/۶۰]. (آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است مگر نمی اندیشید.)
۵- باطل نبودن خلقت: «وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً» [آل عمران/۱۹]. (و در آفرینش آسمان و زمین می اندیشند و می گویند پروردگارا اینها را بیهوده خلق نکرده ای)
۶- عبرت از تاریخ: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ» [یوسف/۱۱۱]. (یقینا در قصه هایشان برای صاحبان خرد عبرتی وجود دارد) «وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» [عنکبوت/۳۵] (و از آن برای مردمی که می اندیشند نشانه ای روشن باقی گذاشته ایم.)
۷- نگه داشتن خود از عذاب جهنم: « وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ» [ملک/۱۰]. ( و می گویند اگر گوش می دادیم یا تعقل کرده بودیم در میان دوزخیان نبودیم.)
۸- رعایت حرمت مقدسات و بزرگان: «إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» [حجرات/۴] (همانا کسانی که تو را از پشت اتاقها صدا می زنند بیشترشان عقل خود را به کار نمی برند.) پس عقلا حرمت بزرگترها را نگه می دارند.
۹- عمل به چیزی مهم که مردم را به آن دعوت می دهد و محروم نساختن خود از آن منفعت و داشتن شخصیتی منسجم و متین: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»[بقره/۴۴]. (آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید با اینکه شما کتاب خدا را می خوانید؟ آیا نمی اندیشید.)
۱۰- مسخره نکردن از آیات خدا و شعائر دینی: «وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ»[مائده/۵۸]. (وهنگامی که (بوسیله اذان، مردم را) به نماز می خوانید آن را به مسخره و بازی می گیرند، زیرا آنان مردمی اند که نمی اندیشند)
۱۱- دوری از افترا بر خدا: «يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ» [نساء/۱۰۳]. (برخدا دروغ می بندند و بیشترشان نمی اندیشند)
نویسنده: شیخ علی جلالی