خانه / مصاحبه ها / مصاحبه اختصاصی با شیخ هادی جلالی

مصاحبه اختصاصی با شیخ هادی جلالی


با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی جناب شیخ هادی جلالی، تشکر داریم از حضرتعالی که مصاحبه با مجله نور را پذیرفتید.

در ابتدا خودتان را معرفی نموده؟

محمد هادی جلالی متولد ۱۳۴۴- اهل روستای بستانو- از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ در مدرسه علوم اسلامی اهل سنت بندرعباس دورۀ چهار ساله را به پایان رساندم، مهر ماه ۱۳۶۴ برای تحصیل در رشته زبان و ادبیات عرب وارد دانشگاه علوم طباطبایی تهران شدم، در تیر ماه سال ۱۳۶۹ موفق به کسب مدرک لیسانس شدم، از سال ۱۳۸۶ نیز در دوره فوق لیسانس رشته ترجمه ی زبان عربی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدم و در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ موفق شدم مدرک کارشناسی ارشد در رشته ترجمه ی عربی را کسب کنم. در حال حاضر هم بعنوان مدرس و معاون آموزشی رشته دعوت و اصول دین در بندرعباس مشغول خدمت هستم.

مشوق اصلی شما در ورود به مدرسه دینی چه کسی بوده اند؟

مشوق اصلی من برای تحصیل علوم دینی پدرم بود، خودم نیز به علوم دینی علاقه مند بودم.

آیا شما قبل از ورود به مدرسه دینی از شخصیت شهید ضیایی اطلاعاتی داشتید؟

آشنایی با شیخ ضیایی بر می گردد به سالهای ۱۳۵۰ هنگامی که هر روز ظهر در رادیو بندرعباس سخنرانی می کرد. و چون با پدرم دوست بود گاهی به خانه ما هم می آمد.

اولین سال تأسیس مدرسه، تعداد طلاب چند نفر بودند و بیشتر از چه جاهایی آمده بودند؟

اینجانب جزء اولین دسته طلاب مدرسه علوم اسلامی اهل سنت بندرعباس بودم، تعداد طلاب در دورۀ اول حدود ۳۰ نفر بود که غالباً اهل بلوک یا جنوب فارس بودند.

چه دروسی تدریس می شد و شما بیشتر علاقه به چه درسی داشتید؟

دروسی که در سال اول دینی می خواندیم عبادی بود از: قرآن، فقه، حدیث و نحو. تقربیا به همه دروس علاقه داشتم اما به دروس صرف و نحو و تفسیر و میراث بیشتر علاقه مند بودم.

چه شد که از میان رشته های دانشگاه دولتی رشته ادبیات عرب را انتخاب نمودید؟

با توجه به رشته تحصیلی دبیرستان که رشته فرهنگ و ادب بود و رشته علوم دینی مناسب ترین رشته دانشگاهی زبان و ادبیات عرب بود، البته به رشته روانشناسی نیز علاقه داشتم.

شیخ ضیایی

چطوری خبر شهادت شیخ به شما رسید؟ و حالت شما در مقابل خبر چگونه بود؟

زمانی که شیخ ضیایی رحمه الله به شهادت رسید من در دانشگاه پیام نور بندرعباس مشغول کار بودم، خبر شهادت شیخ ضربه سختی به من وارد کرد که تحملش بسیار دشوار بود، اما به یاری خدا صبر نمودیم و خدا آسان نمود.

بعد از شهادت شیخ ضیایی مدرسه چطور اداره شد؟

همان طور که قبلا اشاره کردم در آن هنگام من در مدرسه نبودم، مدرسه به وسیله مدرسینی که به نحوی تربیت شدۀ شیخ ضیایی بودند به مدیریت برادر بزرگوارشان جناب شیخ عبدالوهاب ضیایی مدیریت فعلی مجتمع دینی اهل سنت بندرعباس اداره شد، البته قبل از هر چیز نظر لطف خدا بود که مدرسه به کار خود ادامه داد.

چه چیزی را دوست دارید که در دوران شیخ بوده ولی الان جای خالی آن احساس می شود؟

به نظر من نظم انظباط طلاب و پایبندی آنها به آداب طلبگی در آن دوران بیشتر از حالا بود، مثلا طلاب پوشیدن لباس عربی را جزء وظایف خود می دانستد. همه علاقه داشتند مثل شیخ باشند، حتی در سخنرانی هایشان سعی می کردند از او تقلید کنند.

از نخستین سالهای طلبه گیتان با شیخ چه خاطراتی دارید؟

سالهای طلبگی همش خاطره است، کلاسهای درس و سخنرانی های او در مسجد گله داری همه خاطره است، اما یکی از شیرین ترین خاطرات روزی بود که شیخ پس از دو ماه از زندان آزاد شد، آن روز صبح زود شیخ با یک ماشین تویوتای قهوه ای رنگ وارد مدرسه شد، طلاب که همه برای دیدن شیخ لحظه شماری می کردند، برای استقبال از او به صف ایستاده بودند و از او استقبال کردند.

مختصری در مورد مولوی واحدی برایمان بگویید؟

مولوی محمد حسین واحدی از مهاجرین افغان بودند که پس از انقلاب کمونیستی و حمله روس ها به افغانستان وارد ایران شده بود، ایشان در محله اوزیهای بندرعباس در نزدیکی مسجد امام شافعی و در همسایگی شیخ ضیایی زندگی می کرد، پس از این که شیخ متوجه شده بود که او عالم بزرگواری است، از او برای تدریس در مدرسه دعوت کرد و ایشان هم با کمال میل پذیرفت با این که محل تحصیل مرحوم مولانا واحدی افغانستان بود و ایشان به هیچ کشور عربی نرفته بود بر زبان عربی کاملا مسلط بود، ایشان علاوه بر دروس صرف و نحو و تفسیر و حدیث در علم فلسفه و منطق نیز تبحر خاصی داشتند.

شما از چه زمانی تدریس را شروع کردید؟

اولین باری که تدریس را شروع کردم، طلبه سال چهارم بودم که برای طلاب سال اول صرف و نحو را تدریس می کردم.

التضاد في القرآن الکریمآیا تاکنون تألیفی را داشته اید؟

خیر بنده تألیفی ندارم، اما کتاب التضاد فی القرآن الکریم بین النظریه و التطبیق را بعنوان پایان نامه کارشناسی ارشد به فارسی ترجمه کردم.

سالهاست که شما تدریس در دانشگاه و تدریس دوره عالی و منبر را بعنوان سه رکن اصلی کارهای علمی و جاری خود انتخاب کرده اید، اگر بخواهید بین اینها یکی را انتخاب کنید کدام یک خواهد بود؟ آیا دلیل خاصی دارد؟

از سال ۱۳۸۹ به صورت پاره وقت در دانشگاه های پیام نور بندرعباس و بندرخمیر مشغول تدریس هستم، حدود ۱۳ سال هم در دوره عالی تدریس کردم گاهی هم برای ادای خطبه جمعه به منبر می روم ولی تدریس را ترجیح می دهم.

پیشنهاد شما برای تقویت باورهای دینی در جامعه چیست؟

آشنایی اقشار مختلف جامعه با آموزه های دینی.

موفقیت خود را در تحصیل مدیون چه می دانید؟

اگر موفقیتی باشد از جانب خدا می دانم.

جلالی بهترین خاطره زندگیتان چیست؟

زندگی همش خاطره است.

برای طلاب علوم دینی چه توصیه ای دارید؟

همه طلاب را به همت و تلاش برای رسیدن به هدف والای خود، توصیه و سفارش می کنم.

سخن پایانی؟

در پایان از کلیۀ دست اندرکاران مجله و شورای محترم طلاب کمال تشکر را دارم که این فرصت را در اختیار این جانب قرار دادند. موفق و مؤید باشید.

درباره ی مدیر سایت

همچنین ببینید

مصاحبه با حافظ نابینای مادرزاد

برنامه “مسافر مع القرآن” برنامه ای است که توسط شیخ فهد الکندری اجرا می شود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − یازده =

-- بارگیری کد امنیتی --